اصغر نقیزاده در برنامه «شبنشینی» خاطرهای از تماشای مسابقات مقدماتی جامجهانی در زمان ساخت فیلم آژانس شیشهای بیان کرد.
به گزارش آیفیلم به نقل از باشگاه خبرنگاران جوان، اصغر نقیزاده، بازیگر فیلم و سینما که میهمان برنامه «شبنشینی» بود، گفت: من اولین فیلم خود را در سال ۱۳۶۱ بازی کردم که در آن زمان بیست سال داشتم. در سال ۶۸ برای اثر «مهاجر» جلوی دوربین رفتم و فعالیت حرفهای خود را رسماً آغاز کردم و تا سال ۱۳۸۰ کارهای مختلفی در سینما انجام دادم. از سال ۱۳۴۶ به بعد که از وجود سینما باخبر شدم به آن علاقهمند شدم و همیشه به سینما میرفتم تا فیلمهای مختلف تماشا کنم. همچنان به سینما علاقه دارم و همواره فیلم و سریال تماشا میکنم.
نقیزاده ادامه داد: از نظر من هر فردی که به بازیگری علاقه دارد و تمایل دارد در این زمینه پیشرفت کند، باید تا جایی که میتواند فیلم و سریال ببیند و آنها را تحلیل کند. برای مثال، من مختارنامه را چندبار تماشا کردم تا میزانسن، کارگردانی، فیلمبرداری، طراحی صحنه، طراحی لباس، بازیها و باقی نکات را برای خود تحلیل کنم و به عنوان یک دانشآموز یاد بگیرم. این رفتار را استاد خسرو شکیبایی به من آموخت.
وی افزود: من در فیلم «سرزمین خورشید» با آقای شکیبایی همبازی بودم و در آنجا بسیاری از نکات مربوط به بازیگری را از او یاد گرفتم. او به من آموخت چگونه به صورت باورپذیر به بازیگری بپردازم. خسرو شکیبایی در یکی از فیلمهایش با نقش مقابل رابطه خوبی نداشت؛ به همین دلیل در دنیای واقعی با او ارتباط مثبتی برقرار نمیکرد تا احساسی واقعیتر را به نمایش بگذارد.
او گفت: در سکانس نسخه طولانی فیلم «از کرخه تا راین» علی دهکردی در کنار رودخانه ایستاده بود. کودکی توپ را به سمت او پرتاب میکند و علی دهکردی در فیلم درون آب میافتد. برای فیلمبرداری آن صحنه خواستیم بدلکار بیاوریم، اما بدلکار آلمانی از ما درخواست مبلغ بسیاری کرد. ابراهیم حاتمیکیا از من پرسید که آیا صحنه پریدن در آب را بازی میکنم! من نیز قبول کردم؛ مسئول هماهنگیها و تهیه کنندگی در آلمان خواست تا من را بیمه کند، اما من به دلیل بالا رفتن هزینه قبول نکردم.
این بازیگر سینما و تلویزیون گفت: برای برداشت این سکانس چهار برداشت داشتیم و هر بار من به درون رودخانه پریدم تا بتوانیم به خوبی فیلم را تولید کنیم. در آن فیلم کاملا با جان و خون و دل بازی کردیم و به همین دلیل بسیار خوب ساخته شده بود.
نقیزاده افزود: در فیلمهای دفاع مقدس ما تلاش بسیاری میکنیم تا حس و حال واقعی آن دوران را به نمایش در آوریم، اما به دلیل آن که فضا جنگی است صحنهها از یک حد واقعیتر نمیشوند. در سریالهایی مانند «آژانس شیشهای» نویسنده ماجرای اصلی را در نظر میگیرد و درباره آن مینویسد.
او ادامه داد: بازیگر وظیفه دارد تا به ذهنیت کارگردان عینیت ببخشد. از نظر من سختترین پروژهای که از نظر بازیگری داشتم آژانس شیشهای بود. چرا که باید خودم را بازی میکردم. من باید تلاش میکردم که از خودم بیرون نیایم؛ در این فیلم برای من دیالوگ نمینوشتند و در طی فیلمبرداری ما از صبح تا شب تمرین میکردیم و ساعت ۷ شب گروه فیلمبرداری میآمد.
وی افزود: در آن زمان ایران برای مقدماتی جام جهانی با چین بازی داشت؛ در یک اتاقی که در آژانس وجود داشت، تلویزیون کوچکی بود که برای دیدن فوتبال از آن استفاده کردم. از آنجایی که آن زمان گوشی تلفن همراه وجود نداشت، دیگران نگران من شدند و به دنبالم گشتند تا آنکه من را در اتاق دیدند و مچم را گرفتند.
نقیزاده اظهار کرد: اگر میخواستم سکانسی از فیلمهایم را انتخاب کنم به سکانس «دلم میخواهد در رکابت باشم، بگویی بخوان میخوانم، بگویی برقص میرقصم» را انتخاب میکنم چرا که بسیاری برای من ماندگار است و آن را از شبهای دفاع مقدس الهام گرفتم. در جنگ پیش از هر عملیات افراد از هم حلالیت میطلبیدند و من نیز این سکانس را از آن حس و حال الهام گرفتم.
بیشتر بخوانید و ببینید:
ح پ/ ص گ