بعد از یک دهه از پخش سریال «مثل یک کابوس» شاهد بازپخش آن از شبکه آیفیلم هستیم. قصه درباره ناصر پارساست که در زندگیاش، چیزی برای از دست دادن ندارد. او پس از ۳۰ سال به کشور باز میگردد و از دختر دوست قدیمیاش کیوان، میخواهد تا وکالت پرونده قتلی را بر عهده بگیرد که سالها پیش، ناصر را به خاطر آن متهم ساختهاند. شهرام شاه حسینی کارگردانی این مجموعه را به عهده دارد که قبلا سریال «تاوان» را از او دیدم. با شاه حسینی درباره «مثل یک کابوس» گفت و گو کردیم که می خوانید.
* یکی از مهم ترین ویژگی های سریال «مثل یک کابوس» تعلیق پذیری و داستان پر فراز و نشیب آدم های قصه است. به نظر می رسد که به تعلیق آفرینی در قصه پردازی علاقه دارید.
به نظرم یکی از انگیزه های اصلی هر کارگردانی این است که قصه پر تعلیقی را روایت کند و مخاطب را از طریق درگیر کردن با فراز و نشیب ها با قصه همراه سازد. آنچه در این سریال برای من مهم بود که تعلیق هم بر آن بنا شده، ارتباط خاص آدم های قصه با هم است. به این معنا که آدم ها در یک مقطع خاصی از قلمرو زندگی هم بیرون می روند و دوباره به آن باز می گردند. بازگشتی که روابط دیگری را شکل می دهد چون در این رفت و برگشت آنها دچار تغییر و تحول شده اند.
*در این تحول شاهد بازگشت به گذشته هستیم؛ اما شما از فلاش بک برای بازنمایی آن استفاده نکردید. چرا؟
درست است. به این دلیل که امکانات کافی و فضای لازم برای بازسازی گذشته و در واقع به تصویر کشیدن دوران قبل از انقلاب وجود نداشت. به همین دلیل از نریشن برای بازگویی گذشته استفاده کردم. ضمن اینکه کاراکترها در زمان حال آنقدر قصه و ماجرا داشتند که به نظر من حذف گذشته به آن لطمه نمی زد.
*یکی از ویژگی های «مثل یک کابوس» این است که به سفارش شرکت گاز ساخته شده. به نظرتان این یک مانع و عامل بازدارنده نیست و مثلا جلوی رویکرد انتقادی سریال را نمی گیرد یا آن را به اثر تبلیغی بدل نمی کند؟
ببنید، اصل قضیه آن داستان و قصه ای است که روایت می شود و باید جذابیت های لازم را داشته باشد. حالا اگر این وسط پیام های شرکت گاز هم به مخاطب منتقل شود، لطمه ای وارد نمی کند. به هر حال شغل یکی از ویژگی های کاراکترهاست و شخصیت اصلی ما در این مجموعه در شرکت گاز کار می کند. این را که گفتید ممکن است از رویکرد انتقادی جلوگیری کند، قبول دارم. بله این مسئله می تواند بازدارندگی داشته باشد؛ اما بستگی به نوع تعامل و همکاری با سفارش دهنده دارد. خوشبختانه شرکت گاز مشارکت تعامل خوبی با ما داشت. ضمن اینکه در اینجا بیشتر مسئله فرهنگ سازی در ارتباط با مصرف صحیح و ایمنی گاز مطرح بود که نه جهت حمایت از شرکت گاز که در راستای منافع و سلامت و امنیت زندگی مردم حرکت می کرد. در واقع جنس قصه، جنس تبلیغاتی نبود، بلکه آموزشی و فرهنگی بود. ضمن اینکه قصه ما حجم کمی را به مسئله گاز و امنیت آن اختصاص داده و بیشتر به درام پرداختیم . به اینکه چطور یک حرف یا واقعیتی در گذشته ، تلاطمی در زندگی روتین و معمولی آدم ها ایجاد می کند و زندگی را برای آنها به یک کابوس بدل می سازد.
*صحنه های مربوط به انفجار گاز را چطور گرفتید؟ به نظر کار میدانی دشواری بود.
خب واقعیت این است که چنین انفجارهایی در سطح شهر قابل اجرا نیست و با مخاطره همراه است؛ به همین دلیل ما به یک محله قدیمی متروکه به نام چیت سازی رفتیم، آن را بازسازی کردیم، هنرور آوردیم و خلاصه شهری در آنجا ساختیم. دوستان جلوه های ویژه هم با تعیین حد انفجار که امنیت لازم را داشته باشد، در آنجا به این انفجارها شکل دادند.
*حالا که بحث تعلیق و شرکت گاز پیش آمد، بگویم که صحنه های مربوط به انفجار یا تعقیب و گریزها از هیجانی خوبی برخوردار است؛ اما بخش های خانوادگی قصه ریتم کندی دارد و یک دوگانگی ایجاد کرده است.
در این مورد با شما موافقم. نتوانستم به طور کامل این بالانس و تعادل را ایجاد کنم. این مسئله ریتم و ضرب آهنگ قصه را از یکدستی خارج کرد و ممکن است مخاطب را دچار حس دوگانه نسبت به روایت قصه کند. به طور کلی باید بگویم که قبول دارم قصه این مجموعه ضعفهایی دارد؛ اما این ضعف در درام قصه وجود دارد؛ نه در مشارکتی بودن کار. اتفاقاً مشارکتی بودن این مجموعه با شرکت گاز به هیچ وجه به این کار ضربه نزده و آسیبی به کلیت قصه وارد نکرده است. آقای مدنی نماینده شرکت گاز سر صحنه بود. اتفاقاً برای این صحنه پیشنهاد ایشان بود که اتفاقی بیفتد و بعد انفجار را داشته باشیم.
*چرا از تکنیک دوربین روی دست برای شکل گیری التهاب صحنه استفاده نکردید؟
به نظر من صحنههایی مثل انفجار و تعقیب و گریز خودش آنقدر ملتهب است که لازم نیست با تکنیکهای فیلمبرداری چاشنیاش را اضافه کنم. ما در این سریال از دو شیوه دوربین ثابت و تراولینگ استفاده کردیم.
*سریال نویسنده های مختلفی داشت و حتی با تعویض نویسنده هم همراه شد. این مسئله شاید بی تاثیرنبوده.
نمی دانم چطور باید این وضعیت را تحلیل کنم؛ اما این مسئله به کار لطمه زد؛ گرچه من تلاش کردم به عنوان رابط بین نویسنده ها هماهنگی ایجاد کنم تا در نهایت قصه ای خوش ریتم را جلوی دوربین ببریم. نمی دانم چقدر در این مورد موفق شدم.
*برخی معتقدند سریال قصه و فضای تلخی دارد و مخاطب را غمگین می کند. موافقید؟
نه اتفاقا. به نظرم مثل یک کابوس برعکس اسمش چندان تلخ نیست. منظورم از تلخی این است که در آن با فضای گریه و زاری مواجه نمی شویم. به این معنا که آنقدر تلخ نیست که مخاطب را به گریه و زاری بیندازد. به اعتقاد من تعلیق قصه و وجوه معمایی آن پررنگ تر است و بیش از آنکه اشک مخاطب را دربیاورد، ذهن او را درگیر قصه و آدم هایش و فراز و نشیب های آن می کند. قصه کمی حال و هوای جنایی دارد که ممکن است دردناک باشد؛ اما حجم آن خیلی کم است و بیشتر به گذشته برمی گردد. در واقع، قصه ما تمرکز خود را بیشتر بر زمان حال آدم ها گذاشته است.
(مصاحبه: سید رضا صائمی برای وبسایت آیفیلم)
بیشتر بخوانید: