ایرانگردی
زندهیاد "احمد پورمخبر" از جمله بازیگران طنز مجموعههای تلویزیونی است، که صبح امروز در سن ۸۰ سالگی درگذشت.
به گزارش آیفیلم، پس از پخش سریال «ترش و شیرین» به کارگردانی رضا عطاران در نوروز سال ۱۳۸۶، مجله همشهری جوان در نخستین شماره خود پس از پایان تعطیلات، گفتگویی با احمد پورمخبر انجام داد که به نوعی اولین گفتگوی رسانهای او نیز محسوب میشد. زنده یاد پورمخبر در این گفتگو نکات جالبی از زندگی شخصی و هنری خود گفت. این گفتگو در بیست و پنجم فروردین ماه سال ۱۳۸۶ و در شماره ۱۱۲ هفتهنامه همشهری جوان منتشر شده است که مرور گزیدهای از آن خالی از لطف نخواهد بود.
بچه کجایید؟
تهران. پاچنار، هممحل محمدرضا طالقانی کشتیگیر بودم.
پس چرا گوشتان نشکسته؟
بعضیها میگذارند لای در تا بشکند، اما من تا دیدم دارد گوشهایم آب میآورد، آبها را کشیدم. کشتی تدریس میکردم. با تختی بودم. مشدی بود. آقا بود. محلههایمان نزدیک بود. او خانیآباد، ما هم پاچنار.
چطور با عطاران آشنا شدید؟
سر «متهم گریخت» پسرم رفت در سریال شرکت کند عطاران به شوخی گفته بود جوان نمیخواهیم، پیر میخواهیم؛ پسرم هم فردایش من را برد دفتر عطاران. پانزده روز میرفتیم میآمدیم نگو داشت تست میگرفت. چیزهایی میگفتیم که رضا کف میکرد از خنده! اول قرار بود نقش «شازده» را بهم بدهند اما بعد از اینکه نقش «مش قربون» درست شد آن را به من دادند.
فشار کار اذیتتان نکرد؟
هیچ! خیلی هم خوش گذشت. همه آنها حمید لولایی، مریم امیرجلالی، همگی با عشق کار میکردند و هوای ما را هم داشتند و احترام میگذاشتند.
اما کار خستگی دارد!
نه، اصلاً. کار که تمام شد من شاکی شده بودم کاشکی بیشتر بود. به خدا والا!
«آقاجون» مثل واقعیت خود شماست نه؟ خودتان را بازی میکنید.
احسنت! بارکالله! من خودساختهام. حرکت طبیعیم هم همین است.
عطاران چقدر به بازیتان کات میداد و برداشت دوباره انجام میشد؟
خیلی کم. آنجایی که تنها بودم میآمدم میدیدم هیچکس نیست؛ تلفن میزدم، میخواندم همه را خودم انجام میدادم. بدون هیچ کاتی گرفتند.
در خیابان مردم چطور با شما برخورد میکنند؟
همه دوستم دارند. احترام میگذارند. من از اول مردمدار بودم. الان هم همین طورم. فرار نمیکنم. با همه کنار می آیم. بعضی هنرمندها از دست مردم فرار میکنند چون از اول بین مردم نبودهاند؛ حالا زده و هنرمند شدهاند و از مردم میترسند. من در خیابان گدا میبینم، پیشش مینشینم. نمیتواند حرف بزند اما با اشاره میفهماند که من را در تلویزیون دیده. بوسش میکنم. احترام میگذارم شاید دعا کند خدا مارا ببخشد.
شما با همسن و سالهایتان میروید پارک؟
اصلاً با آنها نمیپرم. همهاش یک گوشه نشستهاند و ناله و گریه میکنند. من دنبال کسانی هستم که شادند و میخندند. تمام دوستانم جوان هستند. دنیای فانی ارزش زانوی غم بغلگرفتن را ندارد.
چهکار کنیم مثل شما بشویم ؟سرحال و پرانرژی!
غم و غصه به خودتان راه ندهید. اگر به غم و غصه فکر کنید آیا برطرف میشود؟ نه به خدا! اول و آخر آدم میرود زیرخاک.
شبکه آیفیلم، بار دیگر، درگذشت این بازیگر را به خانواده ایشان و جامعه هنری تسلیت میگوید.
بیشتر بخوانید:
کهنسالترین بازیگر سینمای ایران کیست؟
ببینید: سکانسی از سریال «بزنگاه»
ا.ا / س.م