ایرانگردی
بهترین دیالوگهای سریال مادرانه را در این گزارش بخوانید.
رعنا: رها کجاست؟
اردلان: بریم آقا...
رعنا: تو اینجا چی کار می کنی؟ برای چی اومدی؟
اردلان: چون اونی که از رها خواسته بودی بیاد مرخصت کنه دیگه وجود نداره.
رعنا: یعنی چی؟
اردلان: یعنی نایب مرده... کشته شده.
رعنا: تو کشتیش؟؟
اردلان: رگِ گردنی نشو واسه ی نایب... من آدمکش نیستم. رهارو بالاسر جسد نایب پیدا کردم. یه دیقه دیرتر رسیده بودم چاقوی آدمای نایب می رفت تو شکمش... به جای اینکه بره تو شکم من... میرفت تو شکم دخترم... حق داری... حق داری... مادر به خودت ندیدی که... پریشب وقتی گفت دوست ندارم... رهارو میگم (پَ نَ پَ فکر کردیم مریم و میگی!)... زدم تو مایه های خودخواهی... که چی؟ که من و دوست نداری؟ دخترم من و دوست نداره؟ باشه! حالا که دوست نداره میدمش دستِ زنِ تا ببردش با خودش! آدمیزادِ دیگه! منم منم داره... خودخواهی داره... یه لحظه گفتم حالا که برای من نمی جوشه می خوام سر سگ توش بجوشه. یادم رفت عاشقی... یعنی اینکه بسوزی و بسازی... یادم رفت یعنی با کم محلی معشوقت بسوزی و بسازی... یادم اومد که... چرا نباید دخترم دوستم داشته باشه؟! می خوام بسوزم و بسازم... با دوست نداشتن دخترم... بسوزم و بسازم... دوسم نداره؟! نداشته باشه من که دارم. عقل نداره؟! من که عقل دارم. پس نباید بدم دست کسی که ببردش نزدیک چاقوی کسی که... می خوام... هر چقدر که این چندساله درآوردم و خرج کنم... خرج کثافتِ گذشته م کنم... کثافت رو خرج کثافت کنم... می خوام بدم به تو... می خوام بدم به اون... پسره... فرزاد! بقیه شم آتیش بزنم... تا دیگه رو زانو راه نرم. تو می دونی رو زانو راه رفتن یعنی چی؟ می دونی یعنی چی رعنا؟ (برا اولین بار بود گمونم گفت رعنا!)
رعنا: آره... می دونم...
اردلان: نمی دونی... نمی دونی...
رعنا: چرا می دونم... می دونم... وقتی بعدِ هیجده سال بفهمی... عشقت... شوهرت... مَردت... هیچ وقت عاشقت نبوده... بقیه زندگی رو باید رو زانوهات راه بری... اردلان!
اردلان: ... (سکوت)
رعنا: نه؟!!
اردلان: ... (سکوت)
رعنا: اون کثافتاییم که درآوردی خرج خودت بکن! نه من! ... خفه س... هوا می خوام! هوا می خوام! خفه س... خفه س...
*************************************************
رها: بابا من دوستون دارم...
اردلان: دیگه به کارم نمی یاد. به مادری که خون برام فروخت تا درس بخونم قسم... دیگه به کارم نمیاد.
رها: پس به کارتون نمی یاد?! دوست داشتن مریم زمان چی به کارتون میاد؟؟
اردلان: زندگی دفتر مشق مداد نوشت نیست که هر موقع خواستی برگردی پاکش کنی و از نو بنویسی، اگه میشد بر می گشتم...
رها: مریم زمان و می نوشتی؟؟
اردلان: اگه میتونستم بر میگشتم جوری می نوشتمش که دخترم صبح روز شب قبلش که بهش اجازه دادم ترکم کنه نیاد بیاد بگه بابا دوست دارم. چند سالته تو؟! تا حالا چند بار بهم گفتی دوست دارم؟
رها: شما چند بار گفتی؟
اردلان: همیــشه... همــیـــشـــه... حرف دل و که رو زبون غلتش نمیدن تا از سکه بندازنش عزیزم، باید از کارام می فهمیدی، از بدو بدو کردنام، می خوای به زبون بیارمش؟! باشه... به زبون میارم... دخترم دوست دارم... رها دوست دارم... رها جان بابا دوست داره... حالا میشه بمونی و ترکم نکنی پیشم بمونی، هان بابا؟؟
*************************************************
اردلان تمجید: حرف دل و به زبون نمیارن که از رونق بیفته... دخترم دوسـت دارم... رها جان دوست دارم...
*************************************************
اردلان تمجید: زندگی دفتر مشق نیست که با مداد سیاه توش بنویسی و هر وقت خواستی برگردی پاکش کنی و از نو بنویسی!
*************************************************
از فرزاد سریال مادرانه چه میدانید؟
خلاصه داستان سریال «مادرانه» و معرفی بازیگران
تیتراژ سریال مادرانه + دانلود
رعنا: تو تموم اون سال ها که با هم زندگی کردیم، تو تموم لحظاتی که فکر کردم عاشقمی، توی تمام اون لحظات، تو به یه زنه دیگه فکر کردی. شیش سال گذشته از این فهمیدن، اما عین یه تله موش همه جا به پاهام گیر می کنه، اینکه دوستم نداشتی قبول، این که همیشه حواست به پولایِ بابام بوده قبول، اما فقط یک چیز، مرد و مردونه، تویه تموم اون سال ها، سر میز شام تو مسافرتا، وقتی یه چیز خنده دار برات تعریف می کردم، وقتی شبا به آسمونه پر ستاره و ماه کامل نگاه می کردی و من فکر م یکردم، داری به من نگاه می کنی، تو حواست پیش اون... نامزده سابقت بود؟ اره اردلان؟ رها و ارسلان جونتن، قسمت میدم به جون بچه هام، راستشو بهم بگو، تا تکلیفم با خودم... با نفرتم، تویِ خلوتم روشن بشه... اردلان بگو...
اردلان: دست پیش می گیری که پس نیفتی!
رعنا: جواب سوالم و بده...
اردلان: من خوبیا و بدیام و میشناسم، اونقد لجن نبودم تو اون همه سال به زنی که ازدواج کرده فکر کنم... به جون بچه هام، م... من بیشتر از اینکه به تو وفادار باشم به خودم وفادار بودم، همه ی اون سالها... حتی عذاب وجدان ول کردن نامزدمم تو ذهنم نبود، فقط یه چیز بود، یه عذاب، یه درد، مــــــادرم... ولی این روزا شاید دارم پایِ اون روزا رو می خورم. شکوندن یه دل و، مرخص کردن دعایِ مادرم و...
*************************************************
ه خ/ ص گ