ایرانگردی
نقد فیلم سینمایی «آتابای» به کارگردانی نیکی کریمی را در این گزارش بخوانید.
«آتابای» بیش از آنکه فیلم نیکی کریمی باشد، فیلم هادی حجازی فر است. او علاوه بر نوشتن فیلمنامه و بازی در نقش اصلی، داستان را هم در زادگاه خودش و در بوم و جغرافیایی روایت می کند که بر آن مسلط است و همهی جزییاتش را می شناسد، و به نظر می رسد که هر آنچه در شکل قصه گویی و اتمسفر فیلم به آن علاقه داشته، آزادانه در فیلمنامه اش جاری کرده تا آتابای دورخیزی برای فیلم اول احتمالی خودش باشد که بعید نیست در همین سال پیش رو ساخته شود.
این نشانه گیری و دورخیز حجازی فر اما، ابداً موفق نیست؛ چون او اساساً مسیر اصلی خود را گم کرده و دقیقاً مقصد اشتباهی را نشانه رفته است. آتابای تلاش حجازی فر برای دور کردن خودش از آن هویت ساخته شده از او در رسانه ها و میان علاقه مندان سینماست. تصویری که در اثر بازی در چند فیلم ایدئولوژیک ( و به قول ژورنالیستها، نزدیک به حاکمیت ) و حتی نزدیکی فرمی این شخصیتها و کاراکترها به هم، از کمال در ماجرای نیمروز تا موسی در لاتاری ( عصبی بودنها و زودجوش آوردن هایی که به شناسنامه ی حجازی فر تبدیل شده، و همچنین برخی از موضع گیری های سیاسی او در مصاحبه ها ) به وجود آمده است. حالا و در آتابای، او می خواهد تلاش کند تا آن حجازی فر نقش بسته در اذهان نباشد، و چه در فرم و چه در محتوا، به سمت آشنایی زدایی برای تماشاگر رفته است. نتیجه فیلمی نزدیک به فضای سینمای موسوم به «شاعرانه»، و درباره ی یک دانشجوی انصرافی هنرهای زیبا و سرگشتگی های او در یک شهر کوچک نزدیک به مرز است. مسیری که البته حجازی فر را به مقصد مطلوبی نمی رساند، چرا که آگاهانه یا از سر ندانستن، خودش را به آن راه زده و نمی داند که مسیر موفقیت او، سوار شدن بر همان عناصر و کلیشه های عامه پسند جریان اصلی است، نه این فیلمهای انتلکتوئل وار دور از پسند عمومی و سلیقه ی کف جامعه. جالبتر آنکه در آتابای هم، اندک لحظه های شیرین و دلچسب فیلم به زمانهایی بر می گردد که با همان حجازی فر آشنا رو به رو می شویم؛ نگاه کنید به عصبانیتهای او و فریاد کشیدن هایش بر سر دیگران، یا شوخی هایش با آن دوست قدیمی که جواد عزتی ایفاگر نقش اوست.
حجازی فر در آتابای، که البته در کارگردانی یک قدم رو به جلو برای نیکی کریمی و در فیلمنامه دارای جزییات دلچسبی است که نوید استعداد او در مقام نویسنده را می دهد ( مثل ایدهی عادت خانوادگی کاظم آتابای و پدرش در چیدن اجسام روی هم که یکبار در قهوه خانه ی ابتدای فیلم توسط کاظم و یک بار در سکانس قبرستان به دست پدرش، موتیف وار تکرار می شود ) اما بیش از همه ی اینها، تلاش حجازی فر برای شکستن آن تصویر مخاطب عام از نام و هویت سینمایی اوست، غافل از آنکه این آشنایی زدایی حتماً به ضرر او خواهد بود و تغییر جایگاهش از سینمای جریان اصلی به سینمای فستیوالی و «هنری»، به جای یک محبوبیت واقعی برای او اعتبار کاذب ایجاد خواهد کرد.
منتقد: علی جعفر آبادی
ه خ