ایرانگردی
به گزارش آیفیلم به نقل از خبرگزاری تسنیم، جواد افشار درباره حواشی سریال «گاندو» و اتفاقات بعد از این سریال صحبت کرد که در ادامه میخوانید:
*در ابتدا بگذارید این سوال را داشته باشم که بعد از دو مجموعه «آنام» و «کیمیا» چطور پذیرفتید سریالی را کارگردانی کنید که امنیتی و سیاسی است. هم هجمههای سنگینی به شما وارد شود و شاید این هجمهها تا مرز بایکوت شدن هم جلو برود؛ چطور پذیرفتید کارگردان «گاندو» باشید؟
مهمترین چیزی که برای من در انتخاب یک فیلمنامه تأثیر دارد رفع دغدغههای شخصیام است. یک وقت میبینید در یک کار خانوادگی و اجتماعی یا ملودرامهای عاشقانه برخی از دغدغههای من وجود دارد. هرچه من به آن دغدغهها نزدیکتر شوم مشتاقتر میشوم. به طور مثال در سریال «کیمیا» یک دغدغه بسیار عمدهای از من برطرف میکرد. به هر حال سیر تاریخی انقلاب اسلامی، جنگ و شرایط روز جامعه در کاراکترهایی تعریف میشد همه برای خود من ملموس بود. چرا که این جریانها را تجربه کرده بودم و دغدغهاش را داشتم. به طور مثال در همان «کیمیا» شخصیت "کیوان" که علی شادمان بازی میکرد و مسعود بهبهانی آن را نگارش کرده بود، شبیهترین کاراکتر به خودم بود. و برخی از رویدادها و اتفاقاتی که در آن مجموعه میدیدید و به اتفاقات انقلاب برمیگشت، خود خودم بودم.
بنابراین وقتی یک همچنین کاراکتری در قصه وجود دارد، برای خود من خیلی این کاراکتر جذاب است. چرا که یادآور خیلی از رویدادهای دوران نوجوانی و جوانی من میشود. البته موضوعات پیرامونی مجموعه هم برای مردم جذاب و شنیدنی است. مردم دوست دارند بخشی از تاریخ انقلاب و چگونگی شکلگیری انقلاب را در درون خانواده مرور کنند و ببینند. خیلی برای مردم جذاب بود که در درون یک خانواده نظامی چطور میشود انقلاب شکل بگیرد. اینها همه جزو دغدغههای من بود؛ مردم وقتی با این داستانها و روایتها روبرو میشوند به شدت آن را دنبال میکنند. چون از این نشانههای سریالی در اطراف خودشان زیاد دیدهاند.
من عادت ندارم هر فیلمنامهای را کارگردانی کنم؛ تا دغدغه در خودم بوجود نیاید فیلمنامهای را نمیپذیرم. شاید تعداد زیادی در سال به من رجوع میکنند برخی را به خاطر مشغله کاری رد میکنم ولی بخشی از آن با دغدغههایم مطابقت ندارد. مجموعه «گاندو» در وهله اول جذابیت داشت و در گام بعدی جزو دغدغههای اصلی من بود. از طرفی سالهاست آرش قادری را میشناسم و با قلم، نگاه و فکر او آشنایی دارم. وقتی که مطالعه کردم و دیدم به چه موضوع و سوژه جذاب، تأثیرگذار و مهمی ورود کرده و جامعه امروز مبتلا به آن شده، تردید نکردم. چون ماجرای «گاندو» ریشه در خیلی از مشکلات و ناهنجاریهای جامعه ما دارد اگر ما بتوانیم این آگاهیبخشی را به جامعه منتقل و شفافسازی کنیم طبیعتاً به رسالت اصلیمان عمل کردهایم.
*یکی از مشکلاتی که ساخت کارهای استراتژیک دارد یا هراس دارند به سراغ آن بروند هجمهها و حاشیههایی است که گاهاً برای بازیگر و کارگردان بوجود میآید. شما چقدر با آن مواجه شدید و آیا قبل از پذیرفتن چنین کاری به عواقب آن نیز فکر کرده بودید؟
اگر تک بعدی و جناحی به قضایا فکر کنید و موضوع، افراطی و تفریطی دنبال شود شاید هرکسی را به پسزدگی برساند. ولی ما چون یک نگاه ملی و فراجناحی داشتیم هیچوقت دچار این نگرانی نشدیم و بازیگرهایمان هم این نگرانی را نداشتند. مهم است سازنده اول تکلیف خودش را با این مقوله مشخص کند؛ چرا که اگر جناحی عمل شود امکان دارد تبعاتی داشته باشد و حتی موجب سرخوردگی هم شود.
*سراغ بازیگری رفتید و یا کسی را مد نظر داشتید که به خاطر تبعات، «گاندو» را رد کند؟
بازیگرانی بودند که به دلیل زمانبندی، موضوعات مالی و یا دوست نداشتن شخصیت، این کار را نپذیرفتند. اما اصل موضوع را قبول داشتند. حتی بسیاری از آنها اتفاقاً پیشنهاد میدادند فلان نقش را بازی کنند یا اگر فلان کاراکتر به آنها پیشنهاد شود، میآیند. یا مثلا اگر من گرفتار فیلم و سریال دیگری نبودم، حتماً میآمدم. یکی دو مورد محدود زود قضاوت کردند و به خودشان اجازه ندادند بیشتر تحلیل کنند و این فرصت را از خودشان گرفتند. خوشحالم این اتفاق افتاد و بعداً دیدم عوامل بهتری در «گاندو» حضور دارند.
*یکی از مشکلات دیگر سریالسازان، کار با یک عده خاص و گروه خودشان است. این اتفاق برای شما هم بوده، ولی در «گاندو» ترکیب به طور کلی تغییر کرد. حتی این انتقاد را به شما داشتند چرا برای نشان دادن نیروهای امنیتی، آنقدر بر روی جوانان تأکید کردید. یا گفتند و نوشتند آدمهای امنیتی ما آنقدر ناشی و شُل و وِل نیستند؛ چرا آنقدر انتقاد کردند که ضعف چهرهسازی در قدرت و اقتدار امنیتی و اطلاعاتی در سریال مشهود است؟
من براساس اقتضای هر داستان، فیلمنامه و شخصیتها انتخابهای سلیقهای خودم را براساس تاکتیک همیشگیام دارم و این موضوع در همه کارهای من رعایت شده است. شما در «آنام» به این نکته میرسید که تعداد زیادی از بچههای آذربایجان را انتخاب کردیم که آنقدر مستعد بودند در کارهای سینمایی و تلویزیونی امروز از آنها استفاده میکنند. این برای من نگرانکننده نیست قابلیت و توانمندی هرکسی را ببینم و براساس تاکتیک خودم مناسب کار باشد اینکه چهره بیاوریم میگیرد یا نمیگیرد مسئله من نیست. این ریسک را میکنم. در «گاندو» این رویکرد را بیشتر دیدید وقتی صحبت از "سربازان گمنام" میشود نمیتوانم به سراغ بازیگران چهره و سرشناس بروم که مخاطب آن را باور نکند. رفتم به سراغ طیفی از بچههایی که هم قابلیت و شایستگی بالایی دارند و هم برای مخاطب یا ناآشنا باشند و یا کمآشنا باشند تا این باورپذیری اتفاق بیفتد.
از وحید رهبانی که با من کار کرده بود گرفته تا از بچههای دیگر آثاری دیده بودم و رفتم سراغ این بازیگران جوان. دوست داشتم جوانان باشند چون روزی که وارد نهاد امنیتی شدم از نزدیک این دوستان را دیدم و واقعاً حیرت کردم. با خودم گفتم جوانانی در این سن و سال چقدر شایسته، توانستند امنیت کشور را حفظ کنند. این جوانها بسیار باهوش، مسلط و مشرف بر چند زبان بینالمللی، پُرانگیزه و مخلص در حال فعالیت هستند؛ این برای من خیلی مهم بود. یک روح مردانگی، شرافت و پویایی در این جوانان دیدم که بسیار لذت بردم و خیالم راحت شد. من سعیکردم این دیدههایم را در «گاندو» نمایش دهم.
اتفاقاً همانقدر به جوانگرایی انتقاد شده، یک عده هم از این حرکت استقبال کردند. من یک پُست اینستاگرامی هم در خصوص فرماندهان جنگ گذاشتم. میدانید ما بیش از 20 فرمانده لشکر زیر 30 سال داشتیم و 80 درصد رزمندگان ما هم زیر 30 سال بودند. پس معلوم است جوانان ما جنگ را نگه داشتند و برنده واقعی میدان شدند. ما فرمانده لشکر 19 سالهای به نام محمدباقر قالیباف داشتیم یا حسن باقری با 21 سالگی فرماندهی میکرد.
شهید زینالدین 24 ساله بود، شهید کاوه هم همینطور؛ همت هم 27 ساله بود. مگر خود محسن رضایی که فرمانده سپاه بود و یا شهید صیاد شیرازی سال 60 چند ساله بودند؟ اتفاقاً اینجا وحید رهبانی 40 ساله است و جوانترین اینها علی افشار بود که 23 ساله است. استفاده از این جوانان موجب غرورآفرینی در ذهن مخاطبان کم سن و سال میشود. به عبارت بهتر طیف زیادی از مخاطیبن ما نوجوانان و جوانان هستند با دیدن اینها احساس غرور میکنند.
*همان قسمت اول کار هجمهها از فانتومها و جنگندهها شروع شد یا مثلاً نام عبدالمالک ریگی به میان آمد. شاهد گلایههای ارتش هم بودیم. ماجرا از چه قرار بود؟
اولاً که ماجرای عبدالمالک ریگی در تاریخ ما ثبت شده و مشابه آن باز هم داشتیم در شرایط گوناگون، شیوهها و عملیاتهای مختلف. خود عملیات ریگی هم نتیجه و حاصل تلاش نهادهای امنیتی و نظامی از جمله ارتش بوده است. یعنی اینکه چندین ماه و سال روی این پرونده نهادهای امنیتی رصد میکردند و موعد عملیات میشود طبیعتاً از نیروهای آماده نظامی کمک میگیرند و ارتش وارد میدان میشود. این طور نبوده که عبدالمالک ریگی را صرفاً ارتش پیگیری و شناسایی کرده باشد و اصلا موضوع امنیتی آن در حیطه اختیارات ارتش هم نبوده است. همه بخشی از این عملیات بودند یعنی به همین خاطر است دوست داریم یک پیوستگی ایجاد شود هنگامی که صحبت از نهادها و نیروهای امنیتی یک کشور میشود.
وقتی میخواستیم این عملیات را در سریالمان به نمایش بگذاریم، اولین چیزی که به ذهنمان میرسد به عنوان فیلمساز به سراغ ارتش برویم، F5، F4 و حتی F14 برای نمایش چنین سکانسی درخواست کنیم. رفتیم نامهنگاری کردیم و امیر سیاری به مجموعه مربوطهشان دستور دادند. از قدیم میگفتیم ورود به ارتش سخت است. ولی وقتی وارد میشوند خیلی عزیز هستند و همکاری میکنند. سخت وارد شدن طبیعی است به دلیل اینکه طبق روال خودشان باید فیلمنامه بررسی شود. این زمان را متأسفانه نداشتیم و نزدیک به عید بود و در روزهای آخر فیلمبرداری قرار داشتیم. باید به سرعت قسمت اول را آماده میکردیم، خیلی نمیتوانستیم معطل نامهنگاری و بروکراسیهای اداری بشویم. به همین خاطر به نیروی هوایی سپاه رجوع کردیم کمتر از چند روز این اتفاق افتاد.
*با این اوصاف؛ بسیاری به پرداخت این سکانس هم ایراد گرفتند و گفتند نوع پرداخت ضعیف بوده است؛ نظرتان در این باره چیست؟
اتفاقاً خیلی بازخورد خوبی از عزیزان ارتشی و سپاهی داشتیم. بارها در خصوص «آقازادهها» و «خائنین» اتفاق افتاده و این نمایش اقتدار و جلوگیری از خروج یک خائن از کشور است. من دیدم یک دوستی مصاحبه خامی انجام داده بود که ناآگاهانه لازم نیست دو جنگنده بلند شوند من اتفاقاً برای خروج هزار تومان از بیتالمال و یک خائن نه تنها دو جنگنده بلکه کل ارتش و سپاه و نیروهای ما بیایند و اجازه ندهند. بنابراین اتفاقاً بازخوردهای خوبی داشتیم از امیران ارتش و دیگر نیروهای نظامی مسلح کشور. برای مردم ما فرق نمیکند حالا این جنگنده F14 و سوخو هست یا چیزهای دیگر.
*فارغ از اتفاقات دیگر سریال «گاندو» که تحت پیگرد نهادهای امنیتی بوده و هست، خیلی هم برای خانوادهها بعضی از سکانسها و پلانها هشداردهنده است. از کجا این دغدغه بوجود آمد؟
اصلاً بخشی از این موضوعات جزو اهداف و رویکردهای اصلی فیلمنامه بوده است. آگاهیبخشی لازم به کسانی که دوست ندارند منبع و همکار کسانی بشوند که به این مملکت خیانت میکنند. مطمئن باشید هیچکس در جامعه دوست ندارد به وطن خودش خیانت کند. وطن یعنی مادر و چه کسی را سراغ دارید به مادر خودش خیانت کند. ببینید چقدر آن افرادی که این خیانت را میکنند پلید، زشت و از نگاه ما جنایتکارند. حالا باید این ریشهیابی شود که چه چیزی باعث این اتفاق میشود؟ ما در «گاندو» به بخشی از این موضوعات پرداختیم که برخی از مردم و عناصر، خبر ندارند وارد چه میدانی شدهاند و اطلاع ندارند که به یک مهرهای در یک شبکه توطئهگر تبدیل شدهاند. یا منبعاند یا رابطاند و یا پیغامبرند و یا حتی مهره اصلیاند. چقدر این شبکههای جاسوسی هوشمندانه و دانسته میدانند و این نفرات را به کارگیری میکنند.
به طور مثال ما دو شخصیت در این سریال داریم که جمشید جهانزاده و بهزاد رحیمخانی بازیگر آن شخصیتها هستند. اینها جزو مدیران بلندپایه تولیدی و صنعتی کشور هستند. به راحتی در دام شبکههای توطئهگر افتادند و بدون اینکه قصد سیاسی و جاسوسی داشته باشند تبدیل به مهرههایی شدند در راستای آن شبکه جاسوسی، حرکت میکنند.
*اولین بار است که به جیسون رضائیان پرداخته میشود واکنشها و بازتابهای متعددی هم داشت. چرا نام کاراکتر جیسون، مایکل هاشمیان شد؟
ما محتوا را میگیریم خودمان خلق کاراکتر میکنیم. البته برای رعایت مسائل قضایی و حقوقی هم نام مستعار برای شخصیت جیسون رضائیان در قصه انتخاب کردیم. بحث شکایت کردن مطرح نیست؛ یک خائن برود و شکایت هم بکند هیچ اباهی از این اتفاق هم نداریم. ولی در تخصص و حرفه ما شخصیتی در تاریخ ما به ازای آن نعل به نعل روایت شود، اگر در قید حیات باشد معمولاً از نام مستعار استفاده میشود. اما مثلاً «امام علی(ع)» ساخته میشود چون امام علی(ع) شهید شدهاند از همان اسم استفاده میکنند.
*مهمانیهایی که نشان میدهید، چطوری این اطلاعات را با جزئیات بدست آوردهاید و آنقدر باورپذیر است؟
این مهمانیها الان گستردهتر هم شده، ما بخشی از آن را به نمایش درآوردیم. خانههایی که برای شخصیتهای سفارتهاست، پاتوق برخی از شخصیتهای دولتی و مدیران ارشد اقتصادی و هنرمندان است. نمونهای از هنرمندان هم در قسمتهای اولیه نشان دادیم منتقدین بودند، تئاتری و عکاس که جذب میشوند. دنبال گرفتن رانتها و امتیازاتی هستند از جشنوارههای خارج از ایران. یک تعدادی از آنها ناآگاهانه بوده و بلندپروازی دارند جایگاه خوبی که معلوم نیست به چه قیمتی بدست میآید.
کار «گاندو» کجا تمام میشود؟
ما بخش ابتدایی کارمان یک بازه زمانی طولانیتر بوده که فشرده شده است؛ چه مراحلی طی کرده که شخصیت جیسون رضائیان روزنامهنگاری که از طریق نفوذ توانسته بود اطلاعات مهمی را بدست بیاورد. از جایی وارد موضوعات خود جیسون میشویم آنجا بازه زمانیمان فشرده میشود از دستگیری و بازجوییهای جیسون بوده و تبادل آن را داشتیم و نشان میدهیم. در ایستگاه تبادل، «گاندو» در فصل اول به پایان میرسد.
«گاندو» در فصلهای بعدی ادامه پیدا میکند
«گاندو» در چند فصل دیگر ادامه پیدا میکند. آرش قادری در حال نگارش فصل دوم است و ربطی به پرونده جیسون رضائیان ندارد. پروندههای مشابه در دستگاههای امنیتی وجود دارد که به آنها پرداخته خواهد شد. اما در حال حاضر پس از پایان پخش سریال «گاندو» در تدارک فیلم سینمایی دینی-اجتماعی هستم که به موضوع دین موروثی حالِ حاضر میپردازد.
سریال «حضرت معصومه(س)» هنوز به جایی نرسیده است
بیش از یک دهه پیگیر ساخت این سریال بودم، حتی یک بار وارد پیشتولید و فیلمنامه هم آماده شد، اما ارادهای تاکنون ندیدیم که این سریال را جلوی دوربین ببریم. برای ساخت فیلم سینمایی دینی-اجتماعی وارد مذاکره با بازیگران شدهایم تا به زودی کار کلید بخورد. اما فارغ از ساخت فصل دوم سریال «گاندو» در تدارک یک پروژه اجتماعی هم برای تلویزیون هستیم.
کامبیز دیرباز در فصل دوم، قهرمان سریال میشود
منتظر هستیم آرش قادری نگارش فیلمنامه را به پایان برساند و بازیگران هم به تناسب نیاز فیلمنامه اضافه خواهند شد. اما آوردن کامبیز دیرباز در فصل نخست که نقش فرعی هم دارد به موجب معرفی این بازیگر و نوید حضور او در فصل دوم «گاندو» است که جزو قهرمانان اصلی داستان به شمار میرود. انشاالله در فصل دوم، دیرباز به عنوان یکی از قهرمانهای سریال حضور خواهد داشت.
چرا محمد علیزاده خواننده «گاندو» نشد؟
ماجرا از این قرار است که من ابتدا دوست داشتم محمد علیزاده برای این مجموعه ترانهای را تدارک بببیند و جلساتی داشتیم و شعرهای زیادی را هم بررسی کردیم. محمد علیزاده ملودیهای زیادی را درنظر گرفت و با دوستان آهنگساز مشورت کرد و به نقاط خوبی در شعر و ترانه رسیدیم. حتماً یکی از شاهکارهای این خواننده را در آینده خواهید دید. ما قیدمان را برداشتیم به دلیل اینکه هرچه فکر کردیم به این نتیجه رسیدیم اگر ترانهای را پخش کنیم جهتِ سریال را تحت الشعاع قرار بدهد فضای عاشقانهای که محمد علیزاده میخواند مخاطب را به مسیری هدایت میکند که آن 50 دقیقه تلاش را به سرمنزل مقصود نخواهد رساند. این سردرگمی برای مخاطب هم برای علیزاده خوب نبود و هم برای سریال! بنابراین تصمیم گرفتیم تیتراژ بدون خواننده روی آنتن برود و مخاطب درگیر سریال شود. زود از آن فضا فارغ نشود و بگذاریم تا پایان همچنان در آن فضا بماند و بتواند برداشت لازم را انجام دهد.
ه خ/م گ