ایرانگردی
«دلدار» به خوبی عاقبت کینه و دشمنی، عواقب عدم اعتماد و میدان دادن به جوانان باهوش و با استعداد، بر زندگی جوانان، پیامدهای طلاق و ..را در ملودرامی عاشقانه به تصویر کشیده است.
به گزارش آیفیلم به نقل از خبرگزاری تسنیم، جایگاه سریالهای ویژه ماه رمضان نزد مخاطبان سیما به گونه ای است که تماشای این سریالها، به بخشی از عادات فرهنگی مردم ایران در این شبهای عزیز تبدیل شده است. شبکه دو سیما، ماه رمضان امسال با سریال «دلدار» به کارگردانی برادران محمودی مهمان خانه های روزه داران می باشد. حال و هوای سریال «دلدار»، خط اصلی داستان، ترکیب بازیگران و حتی خواننده تیتراژ پایانی به شدت مخاطب را یاد اثر قبلی این دو فیلمساز جوان یعنی سریال «سایه بان» می اندازد که در زمان پخش خود توانست مخاطبان بسیاری را با خود همراه سازد.
«دلدار» در مقایسه با سریال شبکه یک و شبکه سه به زندگی روزمره و مشکلات جامعه کنونی نزدیک تر است. سریال زبان حال جوانان جامعه از هرقشری می باشد؛ از آرش نخبه و درگیر مشکلات مالی گرفته تا رونای ثروتمند و شکست خورده در زندگی زناشویی. سامان، شادی،کامیار، مرتضی، ندا و رامین نیز هر کدام نماینده یک قشر از جوانان امروزی هستند.
«دلدار» در قسمت های ابتدایی خود دو داستان را به موازات هم پیش میبرد؛ داستان جوانی نخبه (آرش) که به دنبال به سرانجام رساندن ایده نوی خود است و در این راه با عشق قدیمی خود روبه رو میشود و از سوی دیگر پژمان، صاحب ماهی سرا که در تلاش برای حفظ کسب و کار خود است و او نیز بالاخره بعد از سالها می خواهد با عشق قدیمیاش ازدواج کند. نقطه اتصال این دو داستان شادی (الناز حبیبی) است که از یک سو خواهر آرش میباشد و از سوی دیگر کارمند پژمان.
نام سریال هوشمندانه انتخاب شده است و معنایی ایهام دار و دوگانه دارد؛ از یک سو به ماجراهای عاشقانه سریال اشاره دارد؛ از عشق آرش و رونا گرفته تا شادی و سامان و پژمان و ستاره و از سوی دیگر کنایه ای از جوانانی است که برای رسیدن به اهداف خود تمام تلاش خود را میکنند گاه این تلاش پسندیده است همچون تلاش و پشتکار آرش برای به سرانجام رساندن برنامهی خود و گاه این تلاش مذبوحانه است چون تلاش کامیار برای بدست آوردن دوباره رونا از هر طریقی و یا تلاش سامان برای انتقام گرفتن از پدر پژمان که دردسرهای زیادی برای او به دنبال می آورد.
«دلدار» شخصیت اصلی خود یعنی آرش را در معرض امتحان بزرگی قرار میدهد؛ از نیمه دوم داستان یعنی بعد از کشته شدن پژمان مخاطب می بیند که عصبانیت نابه جای آرش چگونه زندگی او را نابود میکند. قتل ناخواسته و عذاب وجدان شدید. آرش به دنبال پنهانکاری خود در دام دروغ های پی در پی میافتد. تا این جای کار که آرش در این امتحان سخت مردود شده است. آرش با آن ظاهر موجه و مودب و آن ذهن خلاق و نخبه چنان سردرگم شده که راه فراری ندارد، اطرافیان او هم بعضاً عجیب از کمک کردن به او خودداری می کنند، صالح به عنوان دوست و محرم آرش که جوانی مذهبی نمایش داده شده بسیار منفعلانه در برخورد با یک قتل و کشته شدن یک انسان از یک طرف و دستگیری انسانی بیگناه به جای آرش فقط هراز چند گاهی تکرار میکند که آرش باید خودش را معرفی کند همین و بس! درحالیکه از لحاظ قانون نیز او مسئول است که وقوع یک جرم را به اطلاع قانون نمی رساند. اصلاً مشخص نیست وقتی صالح تأثیری در روند داستان ندارد چرا شخصیت او در داستان گنجانده شده است؟ رونا نیز که از لحاظ شخصیتی دختری مستقل و محکم می باشد بسیار غیرمنطقی آرش را به فرار ترغیب می کند! در این سریال گویی وجدان تمام شخصیتها خفته است.
قصاص موضوعی است که بارها در سینما و تلویزیون دستمایه فیلمسازان قرار گرفته است و برخی با اهداف مذبوحانه به سیاه نمایی از آن پرداخته اند. در این سریال ترس از قصاص آرش را به دروغ گویی و رفتارهای تند و پرخاشگرایانه با اطرافیانش وادار میکند. این در حالی است که هر جرمی مجازاتی دارد و آرش جرم سنگینی مرتکب شده و مجازات شدن او منطقی است. از سوی دیگر چه بسیار مواردی بوده اند که اولیای دم از این حق قانونی و شرعی خود گذشته و بخشیده اند. باید دید برادران محمودی در نهایت این حکم قانونی و شرعی را چگونه به تصویر میکشند؟
«دلدار» به خوبی عاقبت کینه و دشمنی کورکورانه، عواقب عدم اعتماد و میدان دادن به جوانان باهوش و با استعداد، معضل اشتغال و بیکاری، تأثیر نوسانات بازار دلار و فضای اقتصادی جامعه بر زندگی جوانان، پیامدهای طلاق و ... را در بطن ملودرامی عاشقانه و اجتماعی بخوبی به تصویر کشیده است. در واقع قصه داستان به گونه ای است که میتواند هم سرگرم کننده باشد، هم آگاهی بخش و همین که سرنوشت این شخصیتها برای مخاطب اهمیت پیدا کرده، نشان میدهد برادران محمودی در جذب مخاطب این بار نیز موفق عمل کرده اند.
ه خ/ ص گ