ایرانگردی
چهارمین نشست از سلسه نشستهای تخصصی جایزه پژوهش سینمایی سال، عصر روز سه شنبه 31 مرداد، در خانه هنرمندان ایران برگزار شد.
به گزارش آیفیلم، چهارمین نشست از سلسه جلسات تخصصی جایزه پژوهش سینمایی سال با عنوان «تولید و پردازش نظریه در سینمای ایران» عصر روز سه شنبه 31 مرداد در تالار امیرخانی خانه هنرمندان ایران برگزار شد.
این جلسه بیشتر با تاکید بر اهمیت «نظریه سینما» و نقد و بررسی و کاربست این مفهوم در سینمای ایران دنبال شد.
گفتنی است، در این جلسه روبرت صافاریان و دکتر محمد جعفر یوسفیان نیز به عنوان سخنرانِ کارشناس، دیدگاهها و تحلیل خود را ارائه کردند.
صافاریان در آغاز بحث، صحبتهایش را با این محور که اصلا به تولید نظریه در سینمای ایران نیاز داریم یا خیر؟ شروع کرد و افزود: «نظریه سینما برخلاف نقد فیلم، در رابطه با همه سینماست و کاربرد فوری هم ندارد. نمیتوان تئوریسین سینما را متهم کرد که کار تو به چه درد میخورد؟ ممکن است این کار، بیدرنگ به هیچ دردی نخورد ولی نظریه سینما، البته برخی از آنها، در آینده کارکرد خواهند داشت. منتقدین فیلم نیز در نقدهای خود از نظریهها استفاده میکنند. آندره بازن را میتوان تنها نظریهپردازی که برای فیلمها نقد مینوشت دانست. بازن از نقدهایی که برای آثار سینمایی مینوشت نتیجهگیریهای نظری میکرد و برداشتهایی میکرد از اینکه اساساً سینما چیست؟!».
این منتقد و پژوهشگر در مورد استوار بودن نظریههای سینمایی بر افراد خاصی در گذشته صحبت کرد و افزود: «نظریههای سینمایی در عین حال بیغرض نیستند و برای دفاع یا جا انداختن هنر و مکتبی از آن کار میکنند. منتقدانی مثل «بلا بالاش» در پی این بودند که هنر بودن سینما را تثبیت کنند که سینما صرفاً یک اتفاق مکانیکی نیست. در گذر زمان نظریه سینمایی به تدریج از اینکه بر اسامی استوار باشد دور شد و بیشتر به سمت رشتههای علمی دیگر خصوصاً روانشناسی، سیاست، جامعهشناسی و مفهوم ایدئولوژی رفت. تصور من این است که ما در سینمای خودمان نیز به تئوری نیاز داریم اما این بستگی به شکل کار خودمان دارد که دیده و موفق بشود یا خیر.»
محمدجعفر یوسفیان سخنران بعدی نشست بود که محدودیتهای بازتولید نظریه در سینمای ایران را مورد بررسی قرار داد، این استاد دانشگاه به بیان دیدگاههای مختلفِ استخراج شده از مقالات بینالمللی در مورد نظریه سینمایی پرداخت و گفت: «بر اساس عقیدهی کارول، مفهوم نظریه سینمایی آرام آرام رو به افول است. پیشنهاد او تغییر رویکرد به سمت نظریههایی در مقیاس کوچک است و معتقد است دیگر دوران نظریههایی با مقیاس بزرگ (Large scale) به سر آمده است؛ هر چند که شاید تعمیمپذیری نظریههای کلاسیک را نداشته باشند. نظریهپردازیِ ذره ذره یا تدریجی (piecemeal) این فرصت را فراهم میکند تا نحوه تفکر ما به فیلم تغییر کند و در دام نظریهپردازی عام نیفتیم. کارول معتقد بود که شاید نظریه فیلم مرده باشد اما نظریهپردازی فیلم همچنان زنده است و خواهد ماند و باید بین این دو فاصله گذاشت. نظریهپردازی را باید بر مبنای پیشینه ادبیات تاریخی از نظریات موجود دوباره بازخوانی کرد و سوالاتی را از نو تعریف کنیم.»
او به محدودیتهای بازتولید نظریه در سینمای ایران و نقش جریانهای مختلف در رفع آنها نیز اشاره کرد و افزود: «نخستین محدودیت در این راه، فقدان یا ضعف بسترهای گفتمانی لازم برای عرضه قرائتهای تازه از تجربههای بومی در سینمای ماست. در اندوختههای نظریههای گفتمانساز در مقابل سینمای جهان هم ضعف داریم. شاید درکی هم از میزان فاصله و تفاوتمان نداریم و از شناخت کاربردیِ مناسبی هم در این راه برخوردار نیستیم. مسأله دیگر، عدم توجه به تفکر فسلفی در فرآیند مفهومسازی فیلم است. با توجه به محدودیتهای موجود، مجاری اثرگذار کدام هستند؟ نخبگان دانشگاهی، جریانهای روشنفکری، مدیریت فرهنگی، منتقدان فیلم، فیلمسازان و مجموعهای از هنرمندان سینما، در کنار رسانهها و افکار عمومی مجموعاً مثل چرخدندههایی در تعامل با هم، میتوانند به نهادینه شدن فرهنگ نظریه پردازی فیلم کمک کنند. البته در این بین، نخبگان دانشگاهی بیشترین تأثیر تاریخی را دارند. ضعف در مراودههای بینالمللی و از همه مهمتر عدم اعتماد به نفس تاریخی در بین اساتید دانشگاهی در باب گمانهزنی در زمینه نظریه فیلم، در ایجاد یک شکاف و نقصی که در این حوزه داشتهایم، هم تأثیر انکارنشدنی داشته است.»
لازم به ذکر است، این نشست با حضور اساتید دانشگاهی، دانشجویان سینما، معاونت توسعه فناوری ومطالعات سینمایی و مدیریت مدرسه ملی سینمای ایران برگزار شد.
م ه / ص گ